ره زین شب تاریک نبردند برون گفتند فسانه ی هست و در خواب شدند |
آسمان را پر نور دیده ای..؟ شب را چطور؟؟ ستاره ها را .. ماه را.. ملک را بی مالکش چطور........ زمان را بی امامش چطور.....؟؟؟!!!! در پی بیکران بودم به دنبال مستی بدنبال عشق به دنبال نور تو را دیدم تو ای جام سرمستی عاشق تو ای نور زمان تو ای عشق جهان تو بودی آن کس در خیالم؟؟ در نگاهم؟؟در جهانم ؟؟ جمعه ها را صدایت میکنند؟؟ با دعا با گریه مناجات میکنند.... از پی تو ندبه و عهد زمزمه دارد جهان ....جهان... جنگها برایت میکنند..... خون ها برایت میدهند .....کشته هارا دیده ای؟؟؟... زخم درها را چطور.... چو ماهی ذکر العجل العجل...العجل دارند به لب این ذکر را از کودکی دارند به لب .. بی تومهتاب.......نه.... بی تو شب و روزم نگذشت بی تو آیینه نگارم نشکست بی تو عشق را نمی چشند بی تو مشق را نمی دهند بی تو روز را شب نمیشود بی تو نور را نور نمی شود بی تو جهان در غم است بی تو دلها ماتم است بی تو گم میشویم در راه بی تو غم میرویم سالها بی تو ای یوسف عالم بی تو دیده ها را نور نمیدهند.....دید ها را همچو یوسف در قصر کرده ای مات خودت یا همچو یعقوب نبی... بویت را یعقوب ها شنیده اند پیرهن خونینت را نیز دیده اند در چاه تو عذر ها میدهند ...التماس ها خواهش ها ... توبه کردند پادشه کل وجود توبه کردند خوشه ها را برایت چیده اند .... سیلوها را دیده ای؟؟ مادر این قحطی سالها نه قرنها ایستاد ایم خرم و شادی ما کی میرسد؟؟؟ یوسف کل جهان یعقوب ها نوبت به نوبت میروند......گرگهای گشنه در انتظارت منتظر.....گشنه ی جان تو نه گشنه ی دام تواند ما را به پادشه مصر علاجی نیست پادشه ما پاشاه عالم است غرب را به شرق تو پیوندی ذکر علی را تو میدهی موسی و عیسی گم میشوند در سای تو عصر را ولایت میدهند با نام تو نظرات شما عزیزان: موضوعات مرتبط: برچسبها: |
|
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |